اگر روزی بافت های تنم را پاره پاره کنند
و بند بند وجودم را از هم بپاشند
و از بافت های تنم طنابی بسازند
و با آن طناب دارم بزنند
و وجودم را بر روی خارهای بیابان بکشند
و تمام تنم را تکه تکه کنند
و هرتکه از تنم را به منقار کلاغی بدهند
و کلاغ را به دریا بیندازند ،
باز هم فریاد خواهم زد که یک نفر را دوست دارم
و آن هم مادرم است.
دوستت دارم مادر……
برچسبها:
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید